| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خط فقر چیست؟
خط فقر یا آستانه فقر حداقل درآمدی است که برای زندگی در یک کشور خاص در نظر گرفته میشود. پیشتر خط بینالمللی فقر یک دلار آمریکا در نظر گرفته میشد. اما در سال ۲۰۰۸ بانک جهانی این رقم را ۱/۲۵ دلار بر اساس برابری قدرت خرید سال ۲۰۰۵ تغییر داد.
خط فقر خشن یا گرسنگی: پایینترین ردههای درآمدی یک جامعه را شامل میشود، خط فقر خشن هنگامی کاربر دارد که معیارهای خط فقر نسبی و حتی فقر مطلق پاسخگو نباشد.
خط فقر مطلق و شدید: عبارت است از مقدار درآمدی که برای تامین حداقل نیازهای فردی در یک جامعه لازم است و عدم تامین آن موجب میشود فرد مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود. افرادی که زیر خط فقر مطلق قرار دارند توانایی تامین حداقل نیازهای اساسی خود را ندارند و به طور مطلق فقیر محسوب میشوند.
خط فقر نسبی: خط فقر نسبی عموماً به صورت در صد معینی از میانه (آمار) توزیع درآمد (یا هزینهُ) جامعه در نظر گرفته میشود و افرادی که درآمد (یا هزینهُ) آنها پایینتر از این آستانه قرار میگیرد فقیر محسوب میشوند. افرادی که زیر این خط فقر قرار میگیرند فقیر مطلق نیستند؛ بلکه در مقایسه با دیگران فقیر محسوب میشوند.
@eshghepool
قابلمه ات را زمین بگذار، هموطن!!!
آن دسته از زنان شیلی که با قابلمه های خالی در جلوی کاخ سالوادور آلنده جمع شده بودند و قاشق را به قابلمه می زدند شاید فکرش را هم نمی کردند که بازی خورده کیسینجر هستند و ورق بعدی دیکتاتوری پینوشه است با دهها هزار کشته!
آنها از وضع بد اقتصادی، تورم بالا، بیکاری و مشکلات زندگی ناراحت بودند و کارناوال قابلمه های خالی را به نشانه گرسنگی و بی غذایی به راه انداختند و قاعدتاً نمی دانستند که در صفحه بعدی تاریخ کشورشان چی نوشته!
حکایت آنان شبیه حکایت دلسوختگان کشورمان است که طاقت از دست داده و زبان به انتقاد از روحانی گشوده اند.حل مشکل رکود، تورم، مقررات دست و پاگیر اداری، رفع سریع تحریم ها، عدم گشایش کارامد در سیاست داخلی، تعطیلی یا نیمه تعطیلی برخی صنایع و غیره را از دولت روحانی مطالبه می کنند.
البته همه مسایل را دولتها باید چاره اندیشی کنند ولی حل کوتاه مدت مشکلات انباشته چند دهه اخیر کشور توسط دولتی که امکانات مالی قابل توجهی هم ندارد مصداق درآوردن صدای قابلمه ها را در فضاهای مجازی یا حقیقی است.
آنها در نقش انسانی آزادی خواه، حقیقت گو، بدون وابستگی گروهی، راستگو و منتقد ظاهر می شوند و اکثراً نیز چنین است. اما یقین بدانیم که در پشت این سیاست ها افرادی هستند که نان تحریمشان قطع شده و نام پرطمطراقشان به سخره افتاده! اینان فقط در هوای مه آلود یا آب گل آلود است که می توانند ماهی بگیرند و در اقتصاد سیاه ماهی هایی شکار می کنند در حد و اندازه کوسه سفید!!!
فراموش نکنیم که تحریم، برای ما تحریم بود، امابرای برخی نعمت ! مزه آن هنوز لای دندانهایشان مانده! مواظب باشیم با هدف انتقاد سازنده برای رفع مشکلات کشور، قابلمه بدست کاسبان تحریم یا کاسبان سیاسی نشویم.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
موسسهی جیپی مورگان چیس، ۱۵ میلیارد تراکنش اعتباری و بدهی را در ۱۵ ناحیهی شهری بررسی کرد تا دریابد نحوهی خرج کردن آدمها براساس درآمدشان چه تفاوتی دارد. ۲۰٪ امریکاییهای گروهی که کمترین درآمد را داشتند تقریبا بیش از هر گروه درآمدی دیگری پول بیشتری خرج کردند. همچنین سهم زیادی از درآمدشان را در خواروبارفروشیها خرج می کنند.
اصلا عجیب نیست. کالاهایی مانند سوخت و خواروبار همیشه هزینهی زیادی برای خانوارهای کمدرآمد محسوب میشود. آنچه عجیب است سهمی از درآمد است که توسط فقرا در رستورانها خرج میشود: ۱۶.۶٪.
فقط ثروتمندترین امریکاییها، با اختصاص ۱۷.۸٪ از درآمدشان به رستورانها، بیشتر از این میزان خرج میکنند.
آیا فقرا ولخرجی میکنند و در رستورانهای معروف اسپاگو، مسا گریل، و لوسیرک ریختوپاش میکنند؟ خیلی به ندرت. مطالعات دیگری نشان میدهد امریکاییهای کمدرآمد خارج از خانه پول زیادی را در فستفودهای زنجیرهای و سایر مکانها صرف غذا میکنند تا در ازای قیمت کم غذایی حاضری بگیرند.
طبق یک گزارش مهم توسط نشنال جئوگرافیک به نام ”چهرهی جدید گرسنگی“ در بسیاری موارد خانوادههای تک والدی یا خانوارهای فقیر با کمبود وقت روبهرو هستند. ماشین ندارند، روی وسایل نقلیهی عمومی نامنظم حساب میکنند تا از کاری به کار دیگری برسند و اغلب با رفتوآمدهای طولانی مواجه میشوند. وقتی یک والد دیر به خانه میرسد و بچهها گرسنه هستند فستفود راهحلی سریع است.
مادری در هیوستون به این نشریه گفت: ”میدانید، شاید نتوانم آن را برای یک نفر که اینجا نبوده که بفهمد، توجیه کنم اما نمیتوانم آنها را ناامید کنم و غذایی نگیرم. “
از سوی دیگر ثروتمندان بیشتر از هر گروه درآمدی برای بیرون غذا خوردن، و اغلب در رستورانهای شیک و گرانقیمتی که قیمت غذاها در آنها ممکن است به صدها دلار برسد، هزینه میکنند.
یافتههای دیگر: در حالیکه فقرا حدودا ۵۱٪ پولشان را برای کالاهایی نظیر غذا، سوخت و پوشاک هزینه کردند، ثروتمندترینها حداقل ۴۰٪ درآمدشان را صرف این اقلام کردند.
همچنین ثروتمندان پول بیشتری صرف کالاهای بادوامی مانند ماشین، قایق شخصی، و وسایل برقی خانه کردند. بیش از ۱۹٪ درآمدشان به اقلام گرانقیمت اختصاص یافته بود، تقریبا دوبرابر مقداری که امریکاییهای گروه کمدرآمد برای آنها میپرداختند.
ترجمه:تحریریه سایت کسب و کار بازده_اسما حسنی
منبع: مارکتواچ
روزی چکاوکی در جنگل آواز سرداده بود.مردی با جعبه ای پرازکرم از آن حوالی می گذشت.چکاوک از او پرسید:((درون جعبه ات چیست وبه کجا می روی؟))کشاورزگفت:((درون این جعبه کرم دارم و به بازار می روم تا آن ها را بفروشم و باپول آن ها پربگیرم))چکاوک گفت:((من پرهای زیادی دارم،یکی از آن ها را می کنم وبه تو می دهم و تو هم در عوض به من کرم بده تا مجبور نباشم به دنبال کرم بگردم))کشاورز قبول کرد وکرم ها را به چکاوک دادو عوض آن پرگرفت.روزهای بعد این اتفاق چندین بار به وقوع پیوست.تا این که روزی رسید که چکاوک دیگر پری در بدن نداشت.حالادیگراو نمی توانست پرواز کند و کرم شکار کند.چکاوک بسیار زشت شده بود ودیگر آواز نمی خواند.آنقدر کشاورز ماند تا انی که از گرسنگی مرد.
از این داستان چه نتیجه ی اخلاقی می توان گفت؟
نتیجه ی آن کاملا واضح است.راهی که چکاوک فکر می کرد راه آسانی برای به دست آوردن غذاست در نهایت به راه دشواری بدل شد.آیا این مرد درزندگی ما نیز چنین است؟بسیاری از مواقع ما در جست و جوی آسان ترین راه هستیم در حالی که نهایتا سخت ترین راه را پیموده ایم.