| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
چگونه از خود و کسبوکارتان محافظت کنید؟
همه مدارس کسبوکار رفتار اخلاقی در کسبوکار را بهعنوان یک اولویت مهم تدریس میکنند و اغلب آن را در بیانیههای ماموریت خود ارجاع میدهند. این کار بسیار با ارزش است و شاید منجر به ایجاد بازاری با محیط خصمانه به مراتب کمتری شود. اما تا زمانی که این مدینه فاضله ایجاد شود، باید این واقعیت تلخ را بپذیرید که افراد بسیار زیادی در بازار وجود دارند که حاضرند هر کاری بکنند تا پولتان را از چنگتان دربیاورند.
گاهی میتوان از یک رفتار غیراخلاقی تفاسیر مختلفی داشت. آنچه برای یک فرد بیعدالتی است، برای فرد دیگری فعالیتی بیعیب در کسبوکار است. اغلب افراد گروه دوم اصرار خواهند کرد که هیچ قانونی را زیر پا نگذاشتهاند. من این ایده را تایید نمیکنم که شما باید با رفتار غیراخلاقیتر تلافی کنید اما باید هر کاری میتوانید انجام دهید تا خودتان را از کارمندان متقلب، مشتریان دروغگو، مالکان کلاهبردار، عرضهکنندگان بدنام و رقبای ظالم محافظت کنید.
کتابهای بسیار زیادی وجود دارند که میتوانند اطلاعات بیشتری فراهم کنند اما من یک جمله را بهعنوان قاعده کلی بیان میکنم: استفاده از وکلا برای جلوگیری از مشکلات بهجای حل آنها، در بلندمدت، بسیار ارزانتر و با دردسر کمتری همراه است.
کارآفرینان میتوانند با پیروی از این قوانین از خودشان محافظت کنند:
▪️اعتماد کورکورانه به کسی نداشته باشید:
گرچه ایجاد روابط قوی بین عرضهکنندگان، مشتریان، کارمندان و سایرین نکات کلیدی برای شانس هر کارآفرینی برای موفقیت هستند؛ شما نباید کورکورانه وارد رابطه کاری شوید و این تصور را داشته باشید که طرف مقابل به همان صمیمیتی که نشان میدهد رفتار خواهد کرد.
مثلا یکی از بزرگترین اشتباهاتی که میتوانید مرتکب شوید این است که کل میزان پول را قبل از تکمیل کار به فردی پرداخت کنید.
▪️همه معاملات را ثبت کنید:
جالب است که پذیرش این مفهوم برای اکثر افراد دشوار است. برخی افراد این کار را توهین قلمداد میکنند؛ برخی نیز از درخواست چنین چیزی احساس خجالت میکنند. اما این کار هنوز بهترین روش برای اجتناب از سوءتفاهمها و اختلافات است. چه میشود اگر یک تصادف هولناک برای شریکتان اتفاق بیفتد و معامله شما روی کاغذ نوشته نشده باشد؟
▪️فاصله مناسب با کارمندان را حفظ کنید:
ایجاد یک محیط کاری خانواده دوست، مزیتهای زیادی دارد؛ از جمله افزایش روحیه، انگیزه، عملکرد، رضایت شغلی و حفظ کارمندان. متاسفانه، برخی کارآفرینان این مفهوم را به شکل افراطی آن میپذیرند.
حفظ برخی فاصلهها به رئیس شرکت اجازه میدهد تا نظم و نظارت را که هر دو برای یک سازمان موثر و کارآ ضروری هستند، حفظ کند. یک رئیس خوب باید مسوول، صادق، شفاف و در دسترس باشد بدون اینکه به کارمندانش اجازه دهد که فراموش کنند برای چه کسی کار میکنند.
ما از اینکه یک هیولای ظالم باشید دفاع نمیکنیم اما اینکه مانند یک بره قربانی رفتار کنید نیز چندان جالب نخواهد بود. اگر کسبوکارتان و خودتان را محافظت نکنید، مدت تصدی شما بهعنوان یک کارآفرین کوتاه و نامطلوب خواهد بود.
منبع: کتاب Never Bet The Farm
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
دشوارترین تصمیمات زندگی با چهار تست
در چه حوزه ای کار کنم؟ چه شغلی انتخاب کنم؟ در چه رشته ای تحصیل کنم؟
حتما این سوالات برای شما مطرح شده است و یا اینکه دیگران یکی از این سه سوال را از شما پرسیده اند. انصافا هم جواب دادن به این سوالات کوتاه، دشوار و گاهی اوقات جانکاه و دردناک است. زمانی که از من این سوال پرسیده می شود من از چهار تست استفاده می کنم.
چه خود با این سوال ها در حال کلنجار رفتن هستید چه اطرافیان شما، این چهار تست می تواند بسیار کمک کند.
جواب: کار/شغل/رشته ای را را انتخاب کن که از این چهار تست سر بلند بیرون بیاید:
تست یک: توانمندی، آیا در آن حوزه احساس می کنی که توانمندی ذهنی و مهارتی خاصی داری و می توانی موفق شوی. به عبارت دیگری استعداد ذاتی (و نه اکتسابی) داری. بگذارید مثال بزنم حتما دیده اید برخی ها در نواختن موسیقی بدون آن که خیلی کلاس رفته باشند مهارت دارند و برخی در نویسندگی و برخی در محاسبات و برخی در تعمیر وسایل الکترومکانیکی. آیا در آن رشته/شغل/حوزه، توانمندی ذاتی دارید؟
تست دو: علاقه مندی، آیا علاوه بر توانمندی، یک ذوق و شوق درونی در خود نسبت به آن رشته احساس می کنی؟ از خودتان بپرسید چه چیزی در درون من وجود دارد که مرا ساعت 6 صبح با اشتیاق از رختخواب بلند می کند. مثلا ممکن است من هم کلاس پیانو بروم و شما هم. ولی شما با عشق می روید و من صرفا به عنوان یک تکلیف. آیا آن حوزه کاری/تحصیلی از درون شما شعله می زند؟ این تست خیلی مهم است کاری/رشته ای/حوزه ای را انتخاب کنید که شوق و اشتیاق درونی دارید. شما قرار است حدود نیمی از زمان بیداری تان را با او بگذارنید حتی بیشتر از خانواده تان. بنابراین چیزی را انتخاب کنید که دوست دارید.
تست سه: نیازمندی، آن رشته کاری/تحصیلی باید دردی اساسی از جامعه ای که در آن زندگی می کنی را حل کند این ویژگی یک فایده اساسی دارد: شما می توانید در ازای فعالیتی که می کنید هم درآمد خوبی داشته باشید و هم حس خوبی از اینکه یک مساله از مسایل مردم را حل کرده اید. بنابراین علاوه بر اینکه روحت را سیراب می کنی، جیبت را پر می کنی.
تست چهار: گستره فرصت های آتی. آن رشته ای که در آن تخصص یافته ای باید فرصت های متنوع و بلندمدتی را پیش روی تو قرار دهد. اگر در یک رشته خاص متخصص باشی که فقط سه سازمان به آن احتیاج دارند و آن هم فقط دو سال، این به درد نمی خورد! در جستجوی مهارت هایی باش که اکثریت سازمان ها کمابیش همواره به آن محتاجند.
اگر دقت کنید دو مورد از این چهار تست شخصی هستند یعنی اینکه ما بهترین رشته، بهترین شغل و بهترین حوزه کاری نداریم. بلکه ممکن است مکانیک شدن برای من بهترین انتخاب باشد و آرایشگر شدن برای شما. اگر درست انتخاب کنید هم از زندگی لذت می برم هم کسب ثروت می کنید، هم احساس هویت میکنید و هم آزاد هستید (به خاطر اینکه افقهای متعدد و گزینههای مختلف پیش روی شما همواره باز است).
سوال: ممکن است کسی بگوید نمی توانم جواب سوالات 1 و 2 را بدهم. جواب: این نشان می دهد که خودتان را به اندازه کافی نمی شناسی و البته اصلا جای نگرانی نیست. بهتر است در طول 3 الی 4 سال، چند حوزه کاری، چند مسوولیت شغلی، چند دانش تخصصی را مزمزه کنی. آنگاه خودت را بیشتر خواهی شناخت. تا آن زمان گزینه هایی را انتخاب کن که افق های پیش رویت را باز می گذارند.
تحلیل پایانی: خداوند هر کدام از ما را یکتا و ويژه آفریده است. تکرار می کنم، هیچ دو نفری در این دنیا شبیه به هم نیستند حتی پیامبران. بنابراین هر کسی باید مسیر ويژه خودش را طی کند. در این مسیر باید جرات کرد و متفاوت بود. حیف است کسی که به موسیقی عشق می ورزد آن را به خاطر جراح شدن کنار بگذارد (اگر نمی تواند هر دو را همزمان به پیش ببرد) چه اینکه شاید اگر موسیقی را ادامه می داد می توانست بیشتر از یک جراح، به دیگران زندگی ببخشد. این دنیا طراحی شده است برای آن که ما چون یک مسافر حرکت کنیم و در طول این سفر دیگرگون شویم و هر کدام از ما به گونه ای ويژه، خداوند – زیبایی، دانایی و نیکویی- را تجربه کنیم.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
سندرم کارشیفتگی
برای کارشیفتگان هیچ موضوعی غیر از کار مفهوم ندارد. آنها همواره ایمیلی دیگر برای خواندن دارند، تماس تلفنی برای زدن و...کار آنها تمامی ندارد.
اوقات فراغت، آخر هفته ها، تعطیلات، خانواده و... هیچ یک برای افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی جایگاهی ندارد.
معتادان به کار لزوما از کار خود لذت نمی برند بلکه، دلیل شیفتگی وسواس گونه و اختلالی آن است که تصور می کنند که تنها آنها می توانند
کار مربوطه را انجام دهند.
نشانه های سندرم کارشیفتگی:
کارکردن در خارج از دفتر کار!
در حالی که همکاران مشغول تفریح و استراحت هستند، اما یک کارشیفته تنها به کار می اندیشد.
کارشیفتگان اگر کاری صورت ندهند، احساس کسالت و عدم بهره وری کرده
و به شدت دچار تنش می شوند.
هیچ گاه از کار دل نمی برند!
این از نشانه های اولیه افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی است. هرچند که ممکن است ساعت اداری پایان یافته باشد، اما بیشینه زمان این افراد پیرامون مسائل کاری است.
کار اولویت تمام در تک تک لحظات کارشیفتگان دارد. آنها به طرق مختلف (لپ تاپ، تلفن همراه و...)ارتباط مداوم با کار دارند.
امتناع ازمحول کردن برخی وظایف به دیگران!
کارشیفتگان تصور می کنند که کسی بهتر از آنها در انجام وظایف وجود ندارد.
کار، ورد زبان آنهاست!
آنها هیچ حرفی جز کار ندارند و شاید همین امر اصلی ترین عامل ایجاد اختلال در زندگانی شخصی شان باشد.
درمان سندرم کارشیفتگی:
تاریخ ارسال پست: 11 / 10 / 1395 ساعت: 6:56 بعد از ظهر
۷ جمله الهام بخش از استیو جابز که در دنیا محبوب شد
✔️ زمان شما محدود است، پس این زمان محدود را با زندگی بر اساس اهداف و دغدغههای دیگران هدر ندهید
✔️ وجه تمایز یک رهبر، نوع آوری و خلاقیت است
✔️ کار بخش مهمی از زندگی شماست. پس به دنبال کار مورد علاقه خود بروید و تا پیدا کردن آن آرام نشینید
✔️ وقتی کار بزرگ و متمایزی انجام میدهید، به تماشای آن ننشینید. بلافاصله کار شگفت انگیز بعدی خود را شروع کنید
✔️ کارآفرینی یعنی پشتکار و تلاش بی حد و مرز. چیزی که کارآفرینهای ناموفق آن را ندارند
✔️ حریص باش، دیوانه باش
✔️ این را به خاطر بسپارید در آخر بزرگترین افسوس ما بابت کارهایی است که دوست داشتهایم انجام دهیم و هرگز انجام ندادهایم
موفقیت چیزی نیست که به طور تصادفی نصیب یک فرد شود.یک فرد برای موفق شدن باید آماده و شایسته باشد.همه خواهان موفقیت وپیروزی هستند ولی چه تعداد از این افراد حاضرند برای موفق شدن وقت بگذارند و تلاش کنند؟لازمه ی موفقیت فداکاری و داشتن نظم و انظباط در امور است.هیچ چیزی وجود ندارد که بتواند جایگزینی برای سخت کوشی باشد.هنری فورد گفته است که((هرچه سخت تر کارکنید شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت))
من دوست دارم نصف روز را کار کنم اما برایم فرق نمی کند 12 ساعت اول یا 12 ساعت آخر روز باشد
کاموس ویلسون
هیچ کس نمی تواند استعداد و قریحه اش را در یک کاربدون سخت کوشی شکوفا سازد،درست به همان صورت که یک نفر نمی تواند با نشستن برروی یک لغت نامه چگونگی تلفظ صحیح لغات رایاد بگیرید.افراد حرفه ای کارها را آسان تر انجام می دهند زیرا آن ها مهارت لازم رابرای اصول اولیه ی کار به دست آورده اند.
اگر مردم بدانند که من برای مهارت در کارم چه قدر تلاش کرده ام،هرگز تعجب نخواهند کرد
میکل آنژ
متوسط انرژی و توانایی که افراد صرف کار می کنند25%است.دنیا برای کسی که بیشتر از 50% توانایی اش را صرف کار می کند ارزش و احترام قائل می شود وبرای افراد بسیار نادری که 100%توانشان را صرف کارشان می کنند،سرتعظیم فرود می آورد.
انرو کارنگی
موفقیت ها نتیجه ی باور مابه این خواسته است که چه قدر می توانیم بیشتر کار کنیم،نه این که چه قدر می توانیم کمتر کار کنیم،یا این که چند ساعت بیشتر کار کنیم نه چند ساعت کمتر کار کنیم.موسیقی دان های بزرگ هرروز تمرین می کنند.لازم نیست که برنده ها به خاطر این که برنده شده اند پوزش بخواهند زیرا که آ ن ها زیاد و سخت کار کرده اند.موفقیت آسان به دست نمی آید.هرچیزی که ما از آن لذت می بریم نتیجه ی تلاش سخت یک انسان است.بعضی از کارها قابل مشاهده اند ولی بعضی دیگر غیر قابل رویت،اما فرق نمی کند هردوی این ها مهم هستند.بعضی از افراد هنگامی که شغلی به دست می آورند از کارکردن دست می کشند.علی رغم آمارهای بیکاری،یافتن افراد شایسته برای کارسخت است.غالب مردم تفاوت بین اوقات فراغت و اوقات بیهودگی را نمی دانند.دراوقات بیهودگی زمان به بطالت می گذرد؛اما زمان فراغت به طور مفید سپری می شود.امروز و فردا کردن و تعلل را نمی توان کارکردن به حساب آورد.
برتری افراد ناشی از شانس نیست بلکه آن پیامد کاروتمرین سخت است.کارو ممارست سخت یک فرد را در آن چه که او انجام می دهد،بهتر می کند.
شاید بتوان باانتظار کشیدن،چیزی را به دست آورد،ولی چیزهاوقتی از دست می روند که شخص عجله می کند.
آبراهام لینکلن
سخت کوشی،خود آغاز و پایان است.فرد هرقدر سخت تر تلاش کند بیشتر به کارش علاقه مند می شود وهرچه بیشتر علاقه پیدا کند،سخت تر کار می کند.بهترین تصمیم ها هم مفید واقع نخواهند شد مگر اینکه شما آن ها را به کار ببندید.نوابغ بزرگ بدون سخت کوشی و قدرت اراده راه به جایی نبرده اند.
یک بار زمانی که فریتز کرایسلر،نوازنده ی بزرگ ویلون،کنسرتش را تمام کرد،شخصی به روی صحنه آمد وبه او گفت:((حاضرم تمام زندگیم را بدهم تا بتوانم مثل شما ویلون بنوازم))کرایسلر گفت:((من هم همین کار را کردم))
هیچ عصای جادویی برای موفقیت وجود ندارد.دردنیای واقعی،موفقیت نصیب تلاش گران است نه نظاره کنندگان.یک اسب سر به راه لگذ نمی پراند واز زیر کار درنمی رود ویک اسب چموش هم مطیع نخواهد بود.پس بیایید سخت کوش باشیم و از کار فرار نکنیم.
بدون کار سخت،موفقیتی حاصل نخواهد شد.
طبیعت،غذا را در اختیار پرندگان قرار می دهد اما آن را دم در آشیانه شان نمی گذارد.آن ها مجبورند برای به دست آوردن غذا به سختی تلاش کنند.هیچ چیزی به آسانی به دست نمی آید.میلتون رز هرروز از ساعت 4 صبح به نوشتن بهشت گم شده می پرداخت.36سال طول کشید تا نوا وبستر بتواند فرهنگ و بستر را تدوین کند.
حتی کارهای کوچک نیز مستلزم سخت کوشی و انجام دادن هرچه شایسته تر هستند و برحرف های بسیار بزرگ ارجحیت دارند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
عزت نفس روشی است که ما درباره ی خودمان احساس می کنیم.موقعی که ما احساس خوبی از خود داریم عملکردمان بالا می رود و روابطمان هم در خانه و هم در محل کار،بهبود پیدا می کند و دنیا را عالی می بینیم.دلیلش چیست؟دلیلش این است که یک هم بستگی مستقیم بین احساس و رفتار وجود دارد.
از اینکه مدتی بی هدف باشید نترسید
این روزها جمله ای منسوب به آنتونی رابینز، سخنران معروف انگیزشی جهان در شبکه های اجتماعی رد و بدل می شود با این مضمون:
کسانی را می شناسیم که سر در گمند، هر روز به راهی می روند، کاری را شروع می کنند بعد به کار دیگری می چسبند . آنها مشکل ساده ای دارند؛ آن مشکل این است: نمی دانند چه می خواهند . شما هم اگر ندانید هدفتان چیست، طبیعی است که نتوانید به آن برسید.
اگر این مطلب بدین معنا گرفته شود که تجربه کردن، رها کردن، و شروع کردن تجربه های جدید را بد بدانیم و این را مساوی سرگردانی بدانیم. این جمله 100% اشتباه است.
درست است که هدف داشتن خوب است، ولی اگر من (من به عنوان یک فرد یا سازمان یا یک کشور) خودم و محیطم را نشناسم، و بخواهم عجولانه هدف گذاری کنم این نیز کاملا اشتباه است. به ما آموخته اند که قبل از انتخاب و هدف گیری، تحلیل و تفکر کنیم. ولی این جمله همیشه درست نیست. شما گاهی چاره ای ندارید که ابتدا تجربه کنید و سپس بر اساس اطلاعاتی که بدست می آورید، تحلیل و انتخاب کنید (به این می گویند کنش اطلاعاتی).
نگاه راهبردی:
پیش از انتخاب هدف باید تحلیل کرد. ولی اگر تفکر و تحلیل به جایی نمی رسد باید دست به اقدامات (کنش های کوچک و آزمایش های کنترل شده) زد، تا از طریق تجربه ورزی به دیدگاهی جدید برسیم و بتوانیم هدف گذاری کنیم. پس تجربه ورزی، امتحان کردن حوزه های مختلف و کنشگری و کاوشگری بد که نیست، خوب نیز است و گاهی تنها راهست.
بی هدفی برای یک دوران محدود بد نیست. عدم تلاش/تجربه ورزی برای شناخت و تعیین اهداف بد است.
به خاطر بسپارید:
تعهد و تمرکز بر یک هدف که پشتوانه محکمی ندارد مانند این است که تخت گاز به سمت پرتگاه برویم. پیشروی کور به سمت هدف می تواند از بی هدفی خطرناک تر باشد.
تاریخ ارسال پست: 8 / 5 / 1395 ساعت: 12:5 قبل از ظهر