| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
9 فن علمی برای داشتن یک مذاکره موفق :
انسان موجودی اجتماعی است و تقریبا تمام منافعش ارتباط مستقیمی با نحوهی مذاکره و گفتگو با دنیای پیرامونش دارد. هر فردی در مذاکره معمولا تلاش میکند تا امتیازاتی را به دست بیاورد و قطعا مذاکرهای موفق است که شما بتوانید امتیاز بیشتری بهدست بیاورید و کمترین امتیاز را به طرف مقابل خود بدهید. البته نگهداشتن طرف مقابل تا پایان کار هم یک بُرد برای شما محسوب میشود.
در این گزارش سعی شده تا شما با ۹ فن علمی برای داشتن یک مذاکره موفق، آشنا شوید:
▪️با نوع گفتگو آشنا شوید
▪️یک پیشنهاد تهاجمی بدهید
▪️قبل از مذاکره یک کفِ قیمتی برای خودتان مشخص کنید
▪️در مذاکره مانند آیینه باشید
▪️بر روی پتانسیلهای خود پافشاری کنید
▪️بر روی یک رقم پافشاری نکنید
▪️در مورد خودتان صحبت کنید
▪️اولین پیشنهاد را شما بدهید
▪️همهی گزینهها را روی میز نگه دارید
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
رييس جمهور موفق
چه تخصصى بايد داشته باشد؟
اقتصاددان، حقوقدان، تکنوکرات، دیپلمات، فرمانده نظامى، مدير پروژه؟ كدام تخصص مى تواند باعث شود يك رييس جمهور كارنامه موفقى از خود به يادگار بگذارد؟ شاید بتوان مثالی آورد که رئیسجمهوری با يكى از اين تخصصها موفق بوده باشد اما با يك بررسی دقيق مى توان نتيجه گرفت آنچه باعث موفقیت وی شده، نه آن تخصص ویژه بلکه یک ویژگی دیگر بوده است.
تجربه جهانى نشان میدهد روسایجمهوری گوی موفقیت را از سایر همتایان خود ربودهاند که صاحب یک بینش منسجم در نحوه تصمیمسازی برای مسائل مبتلابه کشور در همه حوزهها اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و روابط خارجی بودهاند؛ يعنى قادر بودهاند در بزنگاهها مثل يك اقتصاددان يا ديپلمات يا يك تكنوكرات كارآزموده فكر و عمل كنند و در تله ذینفعان نيفتند.
تصور موهومی در اكثر جوامع در حال گذار وجود دارد که گمان مىکنند حاکمیت یک فرد دارای قدرت اجرایی بالا میتواند بهشت برین را برای این جوامع به ارمغان آورد؛ به ويژه آنكه اگر در كارنامه خود مديريت پروژهايی را هم ثبت كرده باشد. اما بازخوانی تاریخ ما را به اشتباه بودن و حتی خطرناک بودن چنین دیدگاهی هدایت میکند. مثال بارز تاریخی برای درک ملموس این نکته میتواند پهلوی اول یا همان رضاخان معروف باشد که تاریخ بر قدرت اجرایی خارقالعاده وی گواه است. اما بینش ناصحیح و غیرمنسجم او برای فهم عمیقتر مسائل باعث شد که: ١- پایههای اقتصاد ایران در نخستین گامهای توسعه در چارچوب اقتصاد دولتی بنا نهاده شود. ٢- همراهسازی سرمایه اجتماعی با فرآیند توسعه به دلیل تقابل شدید وی با فرهنگ عمومی (به ویژه خطای فاحش کشف دستوری حجاب) غیرممکن شود. ٣- و نهایتاً اینکه همین نگاه ناقص و مثلاً تکنوکراتیک وی به اداره کشور باعث مسحور شدن در برابر معجزههای مقطعی آلمان هیتلری و نزدیک شدن به این کشور در خطرناکترین مقطع تاریخی شد که سرانجام تیرهای را با اشغال ایران توسط متفقین برای کشور به ارمغان آورد.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که متفقین چندین بار از ابتدای تابستان 1320 به رضاخان اولتیماتوم دادند که آلمانیهای مظنون به پیشبرد پروژه نظامی هیتلر را از ایران اخراج کند؛ اما غرور بیپشتوانه وی به قدرت نظامی مانع از آن شد که او قادر به فهم مسائل پیچیده روابط بینالملل شود و نتیجه آن شد که در شهریور 1320 متفقین يعنى روسها، انگلیسیها و آمریکاییها در حملهای برقآسا ایران را به اشغال خود درآوردند که نهتنها عاقبت شومی برای شخص وی به همراه داشت بلکه تیرهروزی بیسابقهای را نیز بر زندگی ایرانیان حاکم کرد. تورم سهرقمی، فقر وحشتناک و گرسنگی ناشی از کمبود شدید کالاهای اساسی از ویژگیهای سالهای پس از اشغال ایران است که حکایتهای غمبار آن کابوس نسل بازمانده از آن دوران است.
آنچه باعث کامیابی یک تکنوکرات یا یک فرد دارای قدرت اجرایی بالا در پیشبرد سریع و اداره موفق یک پروژه میشود دقیقاً همان عاملی است که وی را در اداره کشور ناکام میگذارد. هر تصمیمی برای تغییر در ساز و کار اداره کشور، کنش و واکنشهای بیشماری را به همراه دارد که در یک بینش منسجم همه این کنش و واکنشها دیده مي شود اما در «مدیریت پروژه» چنین رويكردى غايب است. به همین دلیل، نگاه پروژهای به اداره کشور باعث «خطای دید» عجیبی در رييس دولت میشود که صاحب یک بینش منسجم تئوریک از این نوع خطای دید در امان است.
کوتاه سخن اینکه تصور رئیس دولت از اداره کشور نباید تصور اداره یک پروژه یا حتی مجموعهای از پروژهها باشد. اتفاقا برعكس، رئیس دولت بیش از آنکه به فهرستی از بایدها که در مدیریت پروژه لازم است، نیاز داشته باشد به فهرستی از نبایدها در اداره کشور نیاز دارد که تنها در چارچوب یک بینش منسجم تئوریک قادر به درک آن خواهد بود. در غیاب این بینش، رئیسجمهور کارکردی جز یک ماشین امضا برای دستگاه پیچیده بوروکراسی نخواهد داشت که بیسر و صدا مشغول تبدیل چالشها به پروژههای نان و آبدار برای گروههای ذینفع هستند که نان و آبی در اجرای آنها برای ملت متصور نیست!/علي ميرزاخاني
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
اتاق فکـر (Think tank)چیست؟
اتاق فکر
شاید موضوع اتاق فکر، موضوع تازه و نویی به نظر نرسد اما نقش ارزشمند اتاقهای فکر در تعاملات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تاثیر مثبت آن در توسعه و ارتقای سازمانها، بهویژه سازمانهای ارایه دهنده خدمات به قشرهای متفاوت جامعه، باعث شده است که این تشکیلات غیرساختارمند گذشته، امروزه جایگاهی در ساختار سازمانها پیدا کند.
یکی از عادتهای بدی که دامنگیر جامعه ماست، عمل پیش از تفکر یا تفکر پس از عمل است که راه برون رفت از این سیکل معیوب، نهادینه سازی الگوی عمل مبتنی بر معرفت است. اتاق فکر، مغزی برای اندیشیدن، ذهنی برای پرواز کردن و فکری برای گشودن است. اتاق فکر عرصهای است که در آن خرد جمعی به منصه ظهور می رسد . در این فضا شرکتکنندگان درخصوص مسایل و موضوعات مورد بحث به اجماعی همگانی دست مییابند، چرا که در اینجا دیگر از روابط قدرت خبری نیست.
اتاقهای فکر چهار ویژگی عمده دارند:
1 – جمع اندیشی
2 – تولید فرآوردههای فکر و انتقال به مخاطب
3 – معطوف بودن کوششها به مسایل روز
4 – درگیر نشدن در مسایل اجرایی و تشریفات رسمی سیاستگزاری
در اینجا کمیت بسیار مهم بوده و از تعداد پیشنهادهای بیشتر استقبال میگردد، زیرا احتمال رسیدن به راه حل بهتر را افزایش میدهد. در این روش یک گروه 5 الی 15 نفره با حضور یک رییس (البته نه از نوع روسای خودمحور) برای اداره نمودن جلسه و یک دبیر برای ثبت پیشنهادهای صورت گرفته با استفاده از برخی ابزار و امکانات تشکیل جلسه میدهند.
دستور کار جلسه قبلا با وضوح کامل به اعضا اعلام میشود . باید مطمئن شد تمامی اعضای گروه موضوع موردنظر را درک نموده باشند. اعضا در طی جلسه به نوبت پیشنهادهای خود را اعلام و دبیر جلسه آنها را یادداشت مینماید. با این حال این روش قواعدی دارد که به این شرح میباشد:
1 – اظهار نظر آزاد و بیواسطه و هر چند غیرمعمول بلامانع است (از ایدههای غیرمعمول استقبال میشود).
2 – به هیچ اندیشه ای انتقاد نمیشود (انتقاد ممنوع است).
3 – حداکثر نظرات ارایه و جمعآوری میشود (تاکید بر کمیت نظرات و ایدههاست).
4 – تکوین نظرات در مدت معین صورت میگیرد (ایدهها ترکیب و بهبود پیدا میکنند).
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
زندگی ما شبیه یک چرخ با شش میله است
1-خانواده:افرادی که دوست شان داریم دلیلی برای زنده ماندن و ایجاد زندگی هستند
2-امور مالی:حرفه ی شغلی ما را نشان می دهد و شامل چیزهایی است که به وسیله ی پول می توان خرید
3-جسمانی:سلامتی ما است که بدون آن هیچ چیزی در زندگی معنا ندارد
4-ذهنی:آگاهی و دانایی ما را نشان می دهد
5-اجتماعی:هر فرد و سازمانی مسئولیت اجتماعی دارد و بدون آن ها اجتماع از بین می رود.
6-روحی:سیستم ارزشی ما،ارزش های اخلاقی و منش ما را نشان می دهد
اگر هریک از این میله ها خارج از خط باشند زندگی ما از حالت تعادل خارج می شود
چند دقیقه فکر کنید.اگر شما هریک از این عوامل ششگانه را از دست بدهید زندگی به چه چیزی شبیه می شود؟