| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
یک دروغ بزرگ: محیط کار جای خوش گذراندن نیست!
ما کسب وکارمان را طوری مدیریت میکنیم که انگار فقط با اعداد و ارقام سر و کار داریم، مثل تعداد نقصها در هر نوبت تولید یا تعداد دقایقی که یک کارمند تاخیر کرده است. اما این تنها دروغ رایج در دنیای کسب وکار نیست. دروغهای دیگری هم وجود دارند که یکی از آنها از بقیه بدتر است: «قرار نیست کار جذاب باشد. اگر جذاب بود، دیگر اسمش کار نبود.»
گر درباره این جمله بیشتر فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که اصلا با عقل جور در نمیآید. اگر قرار نیست کار جذاب باشد، پس یعنی کسلکننده یا طاقتفرسا است.
اگر در محیط کار به کارکنان خوش بگذرد، مثل این است که چیزی مجانی گیرشان آمده باشد. مدیران ترسو از اینکه کارکنانشان روز خود را با فراغ بال بگذرانند و همزمان با کار خوش بگذرانند، میترسند. احساس میکنند قدرت خود را از دست دادهاند. آنها معتقدند «کارمند باید هر روز به محل کار بیاید و کارها را طبق برنامهریزی پیش ببرد، نه اینکه شوخی کند و بخندد.»
برای این مدیران، خندیدن و شوخی کردن یک کارمند با همکارانش مساوی است با از زیر کار در رفتن و تنبلی. این قطعا درست نیست. ایدهآلترین حالت این است که کارمان را آنقدر دوست داشته باشیم که حاضر باشیم مجانی انجامش دهیم. اما به هر حال، همه ما به پول نیاز داریم.
پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید، یک موفقیت بزرگ است، نه اینکه بابتش احساس گناه یا عذرخواهی کنید. بعضی از مدیران نمیدانند کارمندی که عاشق شغلش است و از آن لذت میبرد، قطعا بهتر از بقیه کارکنان است.
وقتی محیط کار جذاب است، کارکنان آرامش دارند و ایدههای جالب به ذهنشان میرسد. آنها راحتتر و با میل خودشان با هم مشارکت میکنند و نوآوری و مشارکت خود به خود اتفاق میافتد.
اگر محیط کار برای کارکنانتان جذاب نباشد، این نشانه شکست شما بهعنوان یک مدیر است. دلیلی ندارد که یک کار، سخت یا کسلکننده باشد. مدیران ترسو دوست ندارند به کارکنان اختیار و آزادی عمل بدهند تا کارشان را آنطور که دوست دارند انجام دهند.
کار باید جذاب و سرگرمکننده باشد وگرنه دارید مشتریان و سهامداران خود را فریب میدهید. هیچ مدیری دوست ندارد در مقابل جمعی از سرمایه گذارانش بایستد و به آنها اعلام کند: «در شرکت ما، کار جذاب نیست. کارکنان در اینجا کار میکنند چون گزینه بهتری ندارند.» کدام مدیر از گفتن اینها احساس غرور میکند؟
هر کس اعتراف کند که کارکنانش شغلشان را دوست ندارند، در واقع به ناکارآمدی و بی کفایتی خودش اعتراف کرده. مشتریان و سهامداران انتظار دارند شرکتی که از آن خرید میکنند یا سهامش را میخرند، جای فوقالعادهای برای کار کردن باشد، چون حضور، اشتیاق و مشارکت کارکنان در امور به نفع آنها نیز هست.
جذب و حفظ کارکنان باهوش و استعداد چه خرجی دارد؟ هیچ خرجی! کافی است فرهنگ سازمان جذاب و انسان گونه باشد. ایجاد چنین فرهنگی مسوولیت هر مدیر در برابر مشتریان و سهامداران است.
مدیران هوشمند حقیقت را میدانند: اگر سرگرمی در محیط کار به یک اولویت استراتژیک تبدیل شود، همه چیز بهتر خواهد شد.
نویسنده: Liz Ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سوگیری اجتناب از شکست یا زیانگریزی
همه ما بیشتر ترجیح میدهیم از شکست اجتناب کنیم تا اینکه به موفقیت برسیم. اگر بخواهم سادهتر بگویم، احتمالا سعی میکنیم ۱میلیون تومان خود را از دست ندهیم، تا اینکه بخواهیم ۱میلیون تومان بهدست بیاوریم.
اجتناب از شکست، از دامهای ذهنی در روند تصمیمگیری است.
تا چه زمانی میخواهیم بهجای رسیدن به موفقیت، فقط از شکست اجتناب کنیم؟ تحقیقی از دانیل کانمن نویسنده کتاب خوبِ «فکرکردن، سریع و آهسته» نشان میدهد از منظر روانشناختی، شکستها دوبرابر اثرگذارتر از موفقیتها هستند. بهقول معروف، سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است.
این سوگیری درکشدنی است. شکست یعنی ازدستدادن چیزی که واقعا وجود دارد؛ اما بهدستنیاوردن موفقیت، یعنی ازدستدادن چیزی بهصورت نظری، نه عملی. اگر فرصتی برایمان پیش بیاید که ۱۰۰هزار تومان بهدست بیاوریم، اما از این فرصت استفاده نکنیم، بد است؛ اما اگر ۱۰۰هزار تومان داشته باشیم و آن را از دست بدهیم، خیلی خیلی بد است!
مشکلِ اجتناب از شکست این است که به پیشامدهای جاری میپردازیم؛ مثلا تصمیم میگیریم در همایشی شرکت نکنیم، چون نمیخواهیم یک ساعت از وقت خود را از دست بدهیم؛ اما اگر در این همایش، شریک مناسبی برای سرمایه گذاری پیدا کنیم، چطور؟
یا مثلا به این نتیجه میرسیم که لازم نیست بیستمیلیون تومان دیگر روی کسبوکارمان سرمایه گذاری کنیم، چون میترسیم پول خود را از دست بدهیم؛ اما اگر این پول موقعیتی فراهم کند که خط تولیدی ایجاد کنیم و آن خط تولید، منبع درآمد جدید فوقالعادهای باشد، چطور؟
مهم، ارزشگذاری درستِ این شکست احتمالی است. اغلب اوقات آنچه از دست خواهیم داد، آنقدر هم که در ذهنمان است، ارزشمند نیست.
بیایید اینطور به آن فکر کنیم: ما میتوانیم از بیشتر شکستها جانِ سالم بهدر ببریم؛ اما آیا روزی برای انجامندادن کارهایی که رسیدن به آرزوهایمان را محتمل میکردند، حسرت نخواهیم خورد؟
منبع: Inc
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید