| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
همزيستي انتظارات عقلايي و حباب در بازارهاي سرمايه
از اين رو، داشتن برداشت صحيح از چگونگي شكلگيري اين انتظارات داراي اهميت بسيار در حوزه اقتصاد ميباشد. تقريبا تمام مدلهاي اقتصادي، به ويژه مدلهاي اقتصاد كلان، با طرح فرضيهاي مشخص در مورد چگونگي شكلگيري انتظارات آغاز ميشوند. براي مثال، تا دهه هفتاد معمول ترين فرضيه در مورد اينكه عاملهاي اقتصادي چگونه نرخ تورم را در زمانهاي آينده پيشبيني ميكنند اين بود كه انتظار نرخ تورم فردا برابر است با نرخ تورم ديروز. بدينسان، انتظارات كاملا گذشته گرا بودند. در دهههاي هفتاد و هشتاد ميلادي، يك «انقلاب» در مباحث انتظارات اقتصادي شكل گرفت و نظريه جديدي، تحت عنوان «انتظارات عقلايي»
(Rational Expectations)، در ميان اقتصاددانان حاكم شد. اصل اين نظريه بسيار ساده است. طبق اين نظريه؛ همه سرمايهگذاران و فعالان اقتصادي انتظارات عقلايي دارند، بدين معنا كه براي شكل دادن انتظارات خود در مورد آينده اقتصاد از تمام اطلاعات و ابزارهاي موجود استفاده ميكنند. طبيعتا، انتظار نرخ تورم فردا ديگر برابر با نرخ تورم ديروز نخواهد بود، بلكه برداشت افراد از سياستهاي احتمالي بانك مركزي، پيشبيني تغيير تعرفههاي وارداتي، اعمال قوانين اقتصادي داخلي و خارجي و غيره نيز در شكل گيري انتظارات بسيار موثر خواهد بود. نظريه انتظارات عقلايي پيامدهاي بسياري براي جنبههاي مختلف اقتصادي دارد. در اينجا به نكتهاي كوتاه در مورد عواقب آن براي بازارهاي سرمايه اكتفا ميكنم.
از آنجا كه اگر يك منطق واقعا به معناي كلمه، منطقي و عقلايي باشد فقط يك وجه صحيح دارد و با فرض اينكه دسترسي تمام عوامل اقتصادي به اطلاعات يكسان است، نظريه انتظارات عقلايي بر اين باور است كه همه عوامل اقتصادي داراي انتظارات يكسان ميباشند. به اين ترتيب، هنگام بروز يك خبر اقتصادي جديد، همه عوامل اقتصادي نظري يكسان در مورد آينده ارزش ابزار مالي خواهند داشت و براساس آن، تصميم به چگونه سرمايهگذاري كردن ميگيرند. از اينرو ارزش ارز، سهام، مسكن و غيره در هر برهه زماني، منعكس كننده ارزش واقعي خود خواهد بود. بدين ترتيب فرصت سود كردن از خريد و فروش ابزار مالي فقط در يك لحظه ميباشد و آن، هنگام بروز يك خبر جديد است. به محض اينكه خبر جديدي وارد بازار ميشود، عوامل اقتصادي كه در آن لحظه فعال هستند با خريد و فروش ابزارهاي مالي مرتبط، ارزش واقعي جديد آنها را تعيين ميكنند.
ادامه از همين صفحه
با اين حال در دنياي واقعي مشاهده ميكنيم كه ارزش بسياري از ابزاري مالي از ارزش واقعي خود كمتر يا بيشتر هستند و به ندرت منعكسكننده ارزش واقعي ميباشند. هنگامي كه ارزش يك ابزار مالي از ارزش واقعي خود بيشتر باشد آن را حباب مينامند، با اين باور كه يك حباب دير يا زود ميتركد و به ارزش واقعي خود بازميگردد. سوال اين است كه آيا بازارهاي حبابي ميتوانند با «انتظارات عقلايي» همزيستي داشته باشند؟ با توجه به مباحث آغازين اين يادداشت، تئوري انتظارات عقلايي بدين معنا است كه ارزش همه ابزار مالي منعكسكننده ارزش واقعي خود هستند و به نظر ميرسد كه تداوم فاصله گرفتن ارزش ابزار مالي از ارزش واقعي خود مدركي دال بر رد تئوري انتظارات عقلايي است. اگرچه چنين استنادي تا حد زيادي درست است، اما در دهه اخير مبحثي مطرح شده تحت عنوان «حبابهاي عقلايي»
(Rational Bubbles). براي درك بهتر اين مبحث بگذاريد سوال دوم را مطرح كنيم: اگر يك سرمايهگذار اعتقاد به وجود حباب دارد، آيا حتما بايد از آن بازار مربوطه خارج شود يا از ورود به آن بپرهيزد؟ اين سوال احتمالا در حال حاضر ذهن بسياري از سرمايه گذاران ايراني و بينالمللي را به خود مشغول كرده است. در ايران زمزمههاي حبابي شدن بازار بورس تهران كماكان فراگير ميشود و مدتها است كه بسياري اعتقاد به وجود حباب در بازار طلا دارند. تئوري حبابهاي عقلايي بر اين باور است كه اگرچه نفس وجود حباب غيرمنطقي است، اما سرمايهگذاري كه خود را در فضاي حبابي يافت ميكند، ميتواند منطقا بر اين باور باشد كه اين حباب ادامه پيدا خواهد كرد و در نتيجه، منطقا در يك بازار حبابي سرمايهگذاري ميكند و به ادامه و بزرگتر شدن حباب كمك ميكند. بالطبع سرمايهگذاري در بازار حبابي داراي ريسك بسيار است. سرمايهگذار بايد واقف به وجود حباب باشد و براي خود يك پيشبيني منطقي نسبت به زمان تركيدن حباب داشته باشد و براساس آن به موقع از بازار مربوطه خارج شود. بنابراين، صرف حبابي بودن يك بازار دليل بر وارد نشدن به آن نميشود. مشاهدات دنياي واقعي نيز حاكي از اين است كه اعتقاد به وجود حباب لزوما باعث پرهيز سرمايهگذاران نميشود. حبابي كه تقريبا تمام بازارهاي مالي و پولي كشورهاي توسعهيافته را در اوايل هزاره سوم فراگرفته بود، تداوم بسياري داشت. از سال 2004 اغلب اقتصاددانان معتقد به وجود حباب در بازار مسكن آمريكا بودند، با اين حال، رشد اين بازار با سرعت هرچه تمامتر تا سال 2007 ادامه پيدا كرد. طبيعتا حبابي كه بيشتر تداوم پيدا كند به هنگام تركيدن ضربه سنگينتري را بر سرمايهگذاران وارد ميكند. ورود به يك بازار حبابي اگرچه لزوما غيرمنطقي نيست، اما ريسكپذيري بسيار بالايي را ميطلبد.