| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
ایمان به هدف
پیر مردی هفتاد ساله تصمیم گرفت،
مسافتی طولانی بین دو کشور را با پای پیاده طی کند.
برای این منظور از چندین شهر و روستا عبور کرد تا به مقصد رسید.
خبرنگاران زیادی با او مصاحبه کردند و از او پرسیدند که چطور توانسته کار به این سختی را انجام دهد؟
پیرزن پاسخ داد: من فقط قدم اول را با ایمان برداشتم
و بعد قدم دوم و همین طور ادامه دادم تا به اینجا رسیدم.
ایمان به هدف، خواستن و پشتکار و همچنین برداشتن اولین قدم،
از عناصر اصلی رسیدن به موفقیت است.
50 سال قبل پزشک سالخورده ای که در روستا زندگی میکرد به شهر آمد . از کالسکه پیاده شد و آرام و بی سرو صدا به داروخانه ای رفت و با فروشنده جوان آن سرگرم صحبت شد . پزشک و داروفروش بیش از یک ساعت با هم حرف زدند . آنگاه دکتر از داروخانه بیرون آمد ، به سمت کالسکه رفت و از آن یک کتری قدیمی بزرگ و یک همزن چوبی برداشت و آن را به داروخانه برد .
داروفروش کتری را به خوبی و به دقت وارسی کرد بعد دست در جیب برد و از آن دسته اسکناسی بیرون کشید و آن را به پزشک داد . دسته اسکناس دقیقا 500 دلار بود که همه پس انداز طول عمر فروشنده را تشکیل میداد .
پزشک پول را گرفت و کاغذی را به داروفروش داد که روی آن فرمولی سری نوشته شده بود . این نوشته ارزشی فراوان داشت ، البته نه برای پزشک . این کلمات جادویی با کتری در ارتباط بودند . اما نه پزشک و نه داروفروش نمی دانستند که از این کتری چه عاید خواهد شد .
داروفروش تمام پس انداز طول زندگیش را برای یک کتری قدیمی پرداخته بود اما در خواب هم نمی دید که سرمایه گذاری او روزی چه سود کلانی عاید او خواهد کرد .
آنچه داروفروش خرید یک نقطه نظر بود .
کتری قدیمی ، همزن چوبی و فرمول نوشته شده روی کاغذ روی هم رفته به کالایی منتهی شدند که شما امروز آن را به نام کوکاکولا میشناسید .
محصولی که اقتصاد منطقه جنوب را متحول ساخته و میلیونها نفر را به کار گرفته است . یک کتری قدیمی یک شهر کوچک را به مرکز بزرگ در امر تجارت تبدیل کرده که سرنوشت زندگی همه مردم ناحیه را رقم میزند
افسانه ای است در مورد مرد عاقلی که بیرون از روستا نشسته بود.مسافری از راه رسید و از او سوال کرد((چه نوع مردمانی در این روستا زندگی می کنند؟زیرا من می خواهم از جایی که زندگی می کنم نقل مکان کنم))مرد عاقل پرسید:((چه نوع مردمانی در آنجا زندگی می کنند که می خواهید نقل مکان کنید؟))مرد گفت:((آن ها مردمانی،مداخله گر،بی رحم،گستاخ و خشن هستند))مرد خردمند جواب داد:((همین نوع افراد در این روستا نیز زندگی می کنند))بعد ازمدتی،مسافر دیگری از راه رسید و همین سوال را کرد.مرد عاقل از او پرسیدچه نوع افرادی در جایی که می خواهید عزیمت کنید زندگی می کنند؟مسافر جواب داد:((افرادی هستد خیلی مهربان،بانزاکت،مودب و خوب))مرد خردمند جواب داد:((شما همین نوع افراد را این جا نیز خواهید یافت))
نتیجه ی اخلاقی این داستان چیست؟
کلاما دنیا را به گونه ای که وجود دارد نمی بینیم،بلکه به گونه ای که خودمان هستیم،می بینیم.اکثر اوقات،رفتار سایر افراد واکنشی به رفتار خود ماست.