| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
چهار راه ترسیم مسیر خرید برای مشتری
واقعیت: خریداران شما درباره شما چیزهای زیادی می دانند.
هرگز تصور نکنید که مخاطبان شما نابینا هستند و کور کورانه به سمت شما پیش می آیند. مصرف کننده امروز با شعور تر از همیشه است، و اگر آنها از طریق اینترنت به سمت شما نیایند، از داد و هوارها و شعارهای گروه همسالان خود یا اعضای خانواده خود در باره شما چیزهایی دیده یا شنیده اند شما را پیدا خواهند کرد. مسیر سفر خریداران عادی قبلا و قبل از آن که حتی بر روی رادار شما قرار بگیرند، شروع شده است، از این رو چنین فرض کنید که افرادی که در گروه مخاطبان هدف شما قرار می گیرند هم اکنون نسبت به شما متخصص به حساب می آیند مگر آن که عکس آن ثابت شود. کلیه ارتباطات و اطلاع رسانی های شما باید پیرامون آنها متمرکز باشد: بزرگ ترین چالش ها، سوالات و نقاط توجه آنها، علاقه مندی های آنها، و اهداف آنها . این سطح از درک وشناخت خیلی زود رابطه عمیق تری را شکل خواهد داد و اگر شما در بازار های باز فروشی یا سایر حوزه های داد و ستد فعالیت دارید، چنین فرض کنید که شما ممکن است مخاطبان چند گانه ای داشته باشید که دارای ویژگی ها و اهداف بسیار متفاوتی باشند. خریداران شما نسبت به کاربران نهایی شما از ویژگی ها و مختصات متفاوتی برخوردار خواهند بود. توجه کنید که در دو طرف معادله چه کسانی قرار دارند سپس اطلاعات لازم را در اختیار بازفروشندگان خود قرار دهید، این اطلاعات به آنها کمک خواهد کرد که با کاربران نهایی ارتباط برقرار کرده و پایه های ارتباطی خود را بنا نهند.
برای مشتریان خود وقت بگذارید و با آنها روبه رو شوید.
چه شما در مرحله توسعه محصولات باشید چه در مرحله تبادل نظر در مورد استراتژی های بازاریابی، شما تصویر کاملی از افرادی که تلاش دارید به آنها دست یابید، به دست نخواهید آورد، مگر آن که با آنها نشست و برخاست داشته باشید. بله، البته برای شناخت سلیقه ها و اولویت های یک گروه بزرگ می توان از نظرسنجی های آنلاین استفاده کرد، اما این نظرسنجی ها این امکان را برای شما فراهم نمی کنند که جزئیات پاسخ ها و منطق آنها را مورد سوال قرار دهید. تعاملات رو در رو به شما کمک می کند تا به این نتیجه و تایید برسید که آیا مخاطبان درستی را انتخاب کرده اید یا خیر، و نیز علاوه بر این ممکن است در میان این دسته از مخاطبان، گروه های دارای موقعیت مناسب متفاوتی را به شما نشان دهد که نیازمند استراتژی های پیام رسانی ظریف تری خواهند بود. از همه مهم تر این که، تعاملات بین شخصی می توانند در تمامی مراحل مسیر مورد استفاده قرار گیرند، اگر شما همچنان در حال توسعه محصول خود هستید، می تواند به عنوان بخشی از تایید ارزیابی مفهومی ایفای نقش کند، یا آن که برای تایید ویژگی های مشتریان شما و رفتارهای آنها به کار رود. این گونه تعاملات به شما کمک می کند که مطمئن شوید که شما در حال اتلاف زمان، انرژی و پول در مورد چیزهایی که مخاطبان شما برای آنها اصلا اهمیت قائل نیستند، نیستید.این فرایند به شما کمک خواهد کرد تا نقاب های شخصیتی ایده آلی برای خریدار خود ترسیم کنید، که از روی آنها شما می توانید نقشه فرایندی را ایجاد کنید که یک مسیر عادی کلی را برای هر بخش ترسیم می کند.
با مخاطبان خود یکی باشید.
زمانی که شما در صدد آن هستید که واقعا نقاب شخصیتی خریداران خود را بشناسید، بهتر آن است که بتوانید به فرایندهای فکری آنها در طول هر مرحله از فرایند تصمیم گیری پی ببرید. خریداران معمولا از علاقه اولیه تا پذیرفتن شرایط خرید محصول، مراحل چندگانه ای را طی می کنند، و زمانی که شما خودتان را جای آنها می گذارید، شما قادر هستید که علل و عوامل برانگیزاننده و آغازگرهایی را که درهر مرحله بر روی نقشه موجب برانگیخته شدن فرد به کاری می شود، دقیقا مشخص نمایید. اعمال و اقدامات خریدار در طول هر مرحله به چه چیزی شبیه اند؟ چگونه می فهمید که آنها از یک مرحله به مرحله بعدی رفته اند؟ قبل از آن که خریداران شما از افزایش و عمیق شدن رابطه شان با شما آسوده خاطر شوند، چه سوالات و مسایلی مورد توجه آنهاست که باید به آنها پاسخ داده شود. اگر شما هم اکنون در ذهن مخاطبان خود جای دارید، شما از این زمینه مناسب برخوردار خواهید بود که پاسخ ها را شناسایی کنید.به محض آنکه شما به نتایجی درباره مخاطبان خود دست یافتید و نقشه بخش های مختلف مسیرهای آنها را به درستی ترسیم نمودید، لازم است که یافته های خود را با کل شرکت خود به اشتراک بگذارید. تیم های بازاریابی،فروش و تیم های اجراییباید به صورت متحد ومنظم در یک صف ( خط) قرار گیرند اما نه هرگز به صورت قبل، تا بتوانند به درستی نیازهای مشتریان را برآورده نمایند، و نقشه شما باید برای همه قابل دسترس باشدبه طوری که اصلاحات آن به صورت عمومی قابل انجام وقابل فهم باشد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چگونه محتوا می تواند کاربری را به خرید ترغیب یا از خرید منصرف كند؟!
درست است که ویژگی ها، حقیقت یک محصول و یا خدمات هستند ولی کاربر باید بداند که این ویژگی ها به چه کارش می آيد
فرض کنید خیلی در مورد دوچرخهها نمیدانید. ولی میخواهید به تناسب اندام برسید. به مغازه دوچرخه فروشی میروید و به مشاور فروش میگويید دوچرخه اي میخواهید که با آن به ورزش بپردازید. مشاور هم به شما میگويد که دوچرخه هیبرید خیلی بدردتان میخورد و چند تا مدل محبوب هم به شما نشان مي دهد.
این یکی 24 تا دنده دارد و ترمزش کنسولیه (cantilever brakes).
آن یکی پیشرانندش شیمانو هست (Shimano drivetrain) و ترمزش دیسکیه.
این مدل هم الان خیلی فروش دارد،فریمش آلومینومیه و دیسک ترمزش هیدرولیک.
هرچی بیشتر مشاور فروش به شما مشاوره میدهد،شما بیشتر گیج میشويد و پیش خودتان میگويید: "اوه، خدای من این داره چی میگه؟ ". حتی ممکنه از خیر تناسب اندام هم بگذرید و تصمیمتان را عوض کنید چرا که فکر نمیکردید خرید یك دوچرخه این قدر سخت باشد.
این اتفاق بارها و بارها توي وبسایتها هم می افتد. اگر گیج شدن در فروشگاه های فیزیکی اتفاق بيافتد، کسی هست که از او بپرسیداینهایی که میگویید یعنی چه و کدامش مناسب من است. ولی در وبسایت، کاربری که با این نوع محتوا مواجه میشود این شانس را ندارد و در کسری از ثانیه از وب سایت خارج میشود و دیگر برنمی گردد .
در طراحي سايت و تدوين محتواي آن، هميشه خود را جاي مشتري بگذاريد، و بررسي كنيد كه آيا به سوالات احتمالي آنان پاسخ ميدهيد يا نه؟
آيا مشتري با مراجعه به سايت شما، در مدت كوتاهي متوجه نوع و نحوه ي كار شما ميشود يا نه؟...
«فروشندهی حرفهای»
کسی که فروش را در کوتاهترین و به سادهترین روش انجام میدهد یک فروشندۀ حرفهایست.
بههمین جهت، فروشندهی خوب، فروشندهای نیست که لزوما فروش بالا داشته باشد! چرا که ممکن است یک فروشنده، تخفیف زیاد بدهد و فروشش را بالا ببرد؛ ولی شرکت سودی نکند!
حتی ممکن است فروشندهای مشتری را فریب دهد!!! مجبورش کند به خریدِ چیزی که به آن نیاز ندارد!!!
فروشندهی حرفهای، کسی است که در پایانِ فروشاش، هم خود و هم خریدار خوشحال باشند.
به همین جهت نشانه فروشنده حرفهای مجموعهای از این موارد است:
1. فروش بالا
2. فروش مجدد
3. فروش به معرفها ( یعنی خریدار ، مشتری بیاورد). فروشنده، مشاورِ خریدار است:
خریدار موقع خرید، ترجیح میدهد از فروشنده خرید کند چون خرید کردن از او، موجب آرامش وی میشود. هر چند به قیمتی اندکی بالاتر هم از او بخرد؛ به همین جهت درخرید و فروش، قیمت یک فاکتور است اما اولین و مهمترین نیست.
در برخی اجناس قیمت خیلی مهم است.
برای مثال:
وقتی خریدار محصولات پر مصرفی مثل برنج، روغن یا نان و کره و شیر و ماست و گوشت و ... بخواهد؛ قیمت خیلی مهم است ولی حجمِ فروش بالاست و هر روز مصرف میشود. همین حجمِ بالای فروش موجبِ سودِ فروشنده میشود بنابراین نمیتواند روی هر جنس سود بالایی بگیرد.