| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
فریب زندگی اسلایسی دیگران را نخوریم!
یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف!
صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفتهاند. چند نفر نوشتهاند همین فردا میرم «شوور»! میکنم، دو سه نفر نوشتهاند اصلاً من به عشق همین پاها میخوام بچهدار شم و ...
مردی روی نوک کوهی ایستاده و دستهایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قلهها!
زنی در اینستاگرام عکسی از قورمهسبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش میخواد بگه. من عاشق اینم برای همسرم قورمهسبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه.
دهها نفر نوشتهاند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما...حسودیم شد.... خوش به حال جفتتون... دلم برای خودم سوخت و ...
مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کردهاند که خوش به حالت و مبارکه و ...
اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن. زندگی اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست چین میکنیم و به واسطه شبکههای مجازی به دیگران اجازه میدهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت میکنند.
بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوستداشتنی غش و ضعف میروند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار میشود، زار میزند، نمیخوابد، پوشکاش نیاز به تعویض دارد، شیر میخواهد، خواب را از آدم میگیرد و ...
بعید است هنوز فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گازگرفتن نمیخواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم میخواهد. میتوانید؟
این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمهسبزی در فضای خانه میپیچد یا مرد مینشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمیشود بسیاری از همسران احساس ناکامی میکنند که پس چرا زن من قورمهسبزی نمیپزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمیبافه پس دوستم نداره!
مردی که خسته از جدال در یک زندگی بیرحمانه به خانه میآید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بیثباتی بازار و ... است دل و دماغی برایش نمیماند که شب هنگام وقتی میرسد بنشیند به بافتن گیسو!
البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصلهاش را نداشتهباشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیدهاید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست چینشده از یک زندگی است. یک اسلایس!
فتح قله ها لذتبخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوککوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد. عرقریختن، زمینخوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و ... آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک اسلایس لذتبخش!
مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطهخوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را میدانستیم هرگز غبطه نمیخوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس نه تمام آن.
خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوستدارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگیشان فرض کنیم، دست به مقایسهاش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.
زندگی اسلایسی میتواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکسهایی که میبینیم و حرفهایی که میشنویم تنها بُرشهایی گزینش شدهاند، نه تمام آن!
عصرایران
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شاد بودن یک انتخاب است
اگر شما هم جزو آن دسته از افراد ناشادی هستید که انگیزهای برای شاد بودن و احساس شادی در محل کار و زندگی شان ندارند خوب است حتما به نتایج تحقیق دکتر برونی ویر با دقت توجه کنید.
او محقق و نویسندهای است که در مورد افرادی تحقیق میکند که میدانند دیر یا زود خواهند مرد و میدانند به دلایل پزشکی بیشتر از چند هفته یا چند ماه زنده نیستند.
او درباره چنین افرادی میگوید: «این افراد، وقتی با مرگ روبهرو میشوند و میدانند بهزودی به کام مرگ خواهند رفت، به شکل شگفت انگیزی رشد میکنند و هیچ گاه نباید ظرفیت رشد و تعالی چنین افرادی را دست کم گرفت. چرا که در هفتهها و ماههای پایانی زندگی، آنها طیف متنوع و وسیعی از احساساتی همچون انتظار، بیم، امید، انکار و تسلیم را تجربه میکنند.»
دکتر ویر از این افراد پرسیده که آیا هیچ حسرت و افسوسی در زندگیشان داشته و دارند و اگر میتوانستند به زندگی بازگردند، چه کاری انجام میدادند. این افراد در پاسخ به این سوال جوابهایی مشابه و تکراری دادهاند که به برخی از آنها در اینجا اشاره میکنم:
▪️ای کاش طوری زندگی میکردم که با خود روراست و صادق بودم، نه اینکه آنطور زندگی کنم که دیگران از من انتظار دارند.
این یکی از حسرتهایی است که تقریبا تمام افراد مورد بررسی به آن اشاره کردهاند. هنگامی که افراد میفهمند که زندگیشان رو به پایان است و وقتی که به عقب نگاه میکنند درمییابند که چه بسیار رویاها و آرمانهای برآورده نشدهای که باقی گذاشتهاند و اکنون نیز که زمان مرگ فرا رسیده دیگر امکان برآورده کردن آنها وجود ندارد.
▪️ای کاش آنقدر سخت و طاقت فرسا کار نکرده بودم.
این جمله را بسیاری از مردان مورد بررسی بیان کردهاند و معتقد بودهاند که به خاطر کار کردن زیاد و سپری کردن ساعات طولانی در خارج از خانه، دوران رشد و نوجوانی فرزندانشان را از دست دادهاند و برای همسرشان نیز آنطور که باید و شاید وقت نگذاشتهاند.
البته برخی زنان مورد بررسی نیز این حسرت را داشته و ابراز کردهاند کهای کاش کمتر کار کرده بودند تا بتوانند به خود و دیگران بیشتر و بهتر رسیدگی کنند.
▪️ای کاش به احساسات و عواطفم بیشتر توجه میکردم.
خیلیها از این حسرت میخورند که به خاطر دیگران و ناراحت نشدن اطرافیان پا برروی احساسات خودگذاشته و در نتیجه طوری زندگی کردهاند که باب میلشان نبوده و نتوانستهاند کارهایی را که میخواستند انجام دهند.
▪️ای کاش ارتباطم را با دوستانم حفظ میکردم.
خیلیها فقط هنگامی که در آستانه مرگ قرار دارند، ارزش دوستان قدیمیشان را میفهمند و از مزایای بیشمار دوستیهای قدیمی و پایدار آگاهی مییابند. متاسفانه بسیاری از ما آنقدر درگیر زندگی خود و خانواده خود میشویم که برای سالیان متمادی از دوستان قدیمی خود بیخبر میشویم و وقتی قدر دوستان قدیمیمان را میدانیم که یا خود در آستانه مرگ قرار داریم یا شاهد مرگ آنها هستیم.
▪️ای کاش به خودم اجازه میدادم شادتر باشم.
خیلیها تا زمان مرگشان نمیفهمند که شاد بودن و شادی یک انتخاب است که باید آن را برگزید. انتخابی که نباید به خاطر متهم شدن به حماقت و مبتذل بودن از آن فرار کرد. خندیدن با تمام وجود و از ته قلب، گزینه رایگانی است که همه ما میتوانیم انتخابش کنیم.
کن رابینسون
کتاب Finding Your Element
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هر شب قبل از خواب به 10 سؤال مهم پاسخ دهید
به اعتقاد کارل سندبرگ، هر فردی باید ساعتی از روز را با خود خلوت کند تا بداند در چه جایگاهی قرار دارد.
با پاسخ به 10 سؤالی که هر روز از خود میپرسید، مسیر روشنی برای دستیابی به اهداف برایتان ترسیم میشود تا بتوانید در مسیر درست زندگی قرار گیرید. توصیه میشود این سؤالات را در پایان روز و قبل از خواب از خودتان بپرسید.
آیا امروز یک قدم جلوتر از دیروز بودهام؟
اگر فکر میکنید امروز عملکرد بسیار بهتری نسبت به روز گذشته داشتهاید، قطعاً در زندگی در مسیر پیشرفت قرار دارید. نباید خودتان را با کسی مقایسه کنید، زیرا در این صورت دچار حسادت و یاس خواهید شد.
آیا شخصیت قابل قبولی دارم؟
شخصیت هر فردی معرف او در جامعه است، پس باید شخصیتتان را بر پایهی اعتماد، صداقت و صبر شکل دهید. نباید فکر کنید شخصیتتان یک شبه ساخته میشود، بلکه در طی زمان و فعالیتهای روزانه شکل میگیرد. پس برای داشتن شخصیت کامل و خودساخته کارهای خود را بدون نقص انجام دهید، تعامل خوبی با اطرافیان داشته باشید و از انجام هر کاری که به شخصیتتان آسیب میرساند، خودداری کنید.
آیا کارهای امروزم را بهدرستی و با رضایت انجام دادهام؟
از خود بپرسید امروز در محل کار خود احساس خوبی داشتم؟ آیا برای انجام وظایف تمام تلاش خود را به کار گرفته بودم؟ در صورتی که پاسخ این دو سؤال منفی است، به دنبال دلیل اصلی بیانگیزگی و بیحوصلگی خود باشید.
امروز چیزهای جدیدی یاد گرفتهام؟
باید هر روز دنبال آموختههای جدید باشید. سعی کنید ذهنی فعال داشته باشید، هرروز کتاب بخوانید، به دنبال یادگیری زبان جدیدی باشید و پیگیر کارها و مهارتهایی باشید که برایتان مفید است و به آنها علاقهمندید.
برای یک زندگی سالم و مفرح چه کاری انجام دهم؟
برای زندگیتان برنامهریزی داشته باشید و در اوقات فراغت خود به ورزش و تحرک بیشتر بپردازید و غذاهای ناسالم را از برنامه غذاییتان حذف کنید. بدین ترتیب سبک زندگیتان سالم خواهد شد و بهسلامتی خود اهمیت میدهید.
امروز برای حفاظت از محیط زیست چه کاری کردهام؟
به حفظ محیط زیست و منابع انرژی اهمیت دهید. برای مثال در هنگام مسواک زدن در مصرف آب صرفهجویی کنید.
آیا امروز به خانواده و دوستانم ابراز علاقه کردهام؟
ابراز علاقههای مداوم سبب میشود احساس خوبی میان شما و اطرافیانتان به وجود آید، روابطتان مستحکمتر شود و میزان رضایت از زندگیتان نیز افزایش یابد.
آیا امروز به قدر کافی برای همسرم وقت گذاشتهام؟
باید هر روز زمانی را به بودن در کنار همسرتان اختصاص دهید. نیاز نیست هر روز با او به گردش و تفریح بروید، تنها کافی است زمانی را به او اختصاص دهید و درباره اتفاقات طول روز، تجربیات گذشته و احساساتتان حرف بزنید.
آیا امروز از کسی دلگیر شدهام؟
پیش از خوابیدن، تمام اتفاقات روز را در ذهنتان مرور کنید. اگر با کسی مشاجره داشتهاید قبل از این که بخوابید او را ببخشید و به دنبال حلوفصل مشکلتان باشید. کینه به سلامت جسم و روحتان آسیب میرساند؛ پس برای سلامتتان هم که شده او را ببخشید و با آرامش بخوابید تا زندگی برایتان شیرینتر شود.
آیا از زندگی رضایت دارم؟
باید در زندگی شاد بودن را هدف اصلی خود قرار دهید. برای خودتان هدفی در نظر بگیرید و تلاش کنید با تمام تلاش و قوا به آن برسید. باید به خود یادآوری کنید هرچقدر زندگیتان شادتر باشد، احتمال موفقیتتان بالاتر خواهد بود.
منبع : lifehack
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ما تربیت نشدیم!
ما تربیت نشدیم.
تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرفشنو باشیم، صبحها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و …
اما سادهترین و ضروریترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند.
کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم …
در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوههای نقد را به ما نیاموختند.
داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳میگوید: «اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانههای آن کشور نروید. اینها را بهراحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد. میتوان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیشبینی کنید، بروید در دبستانها؛ ببینید آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند؛ ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظمپذیر، خطرپذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت میکنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»
از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است.
آیا باید در جوانی یا میانسالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!
به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی میکند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.
هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر میرویم و وقتی به خانه برمیگردیم، چند خط نمیتوانیم دربارۀ آنچه دیدهایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیدهایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است.
جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم میگفت: «اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری میکردم تا بچهها قبل از اینکه به نگاههای سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.»
میگفت: «کسی که به کلاسهای طراحی میرود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیقتر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت میرود تا در طراحی پیشرفت کند.»
اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم.
انسانی که نمیتواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشیهای غارنشینان نشان میدهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.
من پدرانی را میشناسم که در آتش محبت فرزندانشان میسوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمیشناسند، اما تا دهۀ هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس میکرد و میبوسید و دست محبت بر سر و روی آنان میکشید.
بسیارند پدرانی که نمیدانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یکبار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمیدهد.
در جامعهای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل میبارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. عجایب را در آسمانها میجوییم، ولی یکبار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشدهایم.
نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
این 15 مورد زندگی شمارا نابود میکند
۱. وقتی نمیبخشید زندگیتان را نابود میکنید
نباید زندگی را خیلی جدی بگیرید. خیلی وقتها دیگران ناراحتتان میکنند و خیلی وقتها هم شما دیگران را ناراحت میکنید. کینه به دل گرفتن و عصبانی بودن کورتان میکند و نمیگذارد چیزهایی که واقعاً در زندگی مهم هستند را ببینید.
۲. وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه میدهید زندگیتان را نابود میکنید
گاهی اوقات به این دلیل در کاری میمانید که میخواهید آخر هر ماه درآمدی داشته باشید. اما چرا باید خوشبختیتان را به خطر بیندازید و به جای اینکه نگران الان باشید به آینده فکر نکنید که آزاد و شاد خواهید بود؟
۳. وقتی اینکه دیگران چه فکر میکنند برایتان مهم است زندگیتان را نابود میکنید
مطمئناً نمیتوانید همه آدمها را راضی نگه دارید. اینکه حرف و فکر دیگران برایتان مهم باشد فقط خالیتان میکند چون آنها همیشه ناامیدتان میکنند.
۴. وقتی وقتتان را تلف میکنید زندگیتان را نابود میکنید
سعی نکنید منتظر بنشینید تا همه چیز در شرایط عالی قرار گیرد تا وارد عمل شوید. بلند شوید و هر کاری که برای عالی کردن زندگیتان لازم است را انجام دهید.
۵. وقتی از خودتان مراقبت نمیکنید زندگیتان را نابود میکنید
بدن شما وسیلهتان به سمت موفقیت است. درست رفتار کردن با بدنتان، خوب غذا خوردن و داشتن سبک زندگی سالم نه تنها سلامت شما را در آینده تضمین میکند بلکه اعتمادبهنفستان را هم بالاتر میبرد.
۶. وقتی از همه چیز شکایت میکنید زندگیتان را نابود میکنید
زندگی کردن با شکایت شما را به هیچ کجا نمیرساند فقط ناامید، خسته و عصبانیتان میکند.
۷. وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی میکنید زندگیتان را نابود میکنید
گذشته قابل تغییر نیست. از آن درس بگیرید و بعد بگذرید. زندگی کردن با افسوس و پشیمانی فقط انرژی مثبتتان را گرفته و باعث میشود امکانات دیگری که پیش رویتان قرار گرفته را نبینید.
۸. وقتی شریک نادرستی برای زندگیتان انتخاب میکنید زندگیتان را نابود میکنید
هیچچیز مخربتر از زندگی کردن با کسی که تحسینتان نمیکند و موجب خوشحالیتان نیست، نخواهد بود.
۹. وقتی خودتان را با دیگران مقایسه میکنید زندگیتان را نابود میکنید
همه ما آدمهای خاصی هستیم چرا باید خودمان را با کسانی مقایسه کنیم که جای ما نیستند؟
۱۰. وقتی فکر میکنید پول برایتان خوشبختی میآورد زندگیتان را نابود میکنید
پول برایتان آزادی میآورد اما چیزهای سادهای در زندگی هستند که شادتان میکنند و به هیچ پولی هم نیاز ندارند. اینکه همه توجه زندگیتان را صرف ثروت کنید خستهتان میکند.
۱۱. وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید زندگیتان را نابود میکنید
شکرگزاری یعنی قدر چیزهایی که دارید را بدانید. اگر برای داشتههایتان شکرکزار باشید به آرامش درونی خواهید رسید.
۱۲. وقتی در روابط اشتباه میمانید زندگیتان را نابود میکنید
داشتن دوستهای بد واقعاً بد است اما بودن در رابطه با دوستانی که ارزشفردی شما را پایین میآورند نابودتان خواهد کرد.
۱۳. وقتی بدبین و منفیگرا هستید زندگیتان را نابود میکنید
باید همیشه خوشبین باشید که اوضاع بهتر میشود. نمیتوانید همیشه منفی فکر کنید و هر اتفاق خوبی هم که برایتان میافتد را هم محکوم کنید.
۱۴. وقتی با یک دروغ زندگی میکنید زندگیتان را نابود میکنید
خیلیها زندگی را پیش میبرند که متعلق به آنها نیست. آنها مدام تظاهر میکنند و زندگی دروغی دارند. باید درمورد آنکه واقعاً هستید صادق باشید و طبق همان زندگی کنید.
۱۵. وقتی درمورد همه چیز نگرانید زندگیتان را نابود میکنید
سعی کنید نگران چیزهایی که اهمیتی در کل زندگیتان ندارند، نباشید.به هرحال شما مسئول مشکلات کل دنیا نیستید
در شهری توریستی در گوشه ای از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر می برند..و هر کدام برمبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند و پولی در بساط هیچکس نیست، ناگهان، یک توریست بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود.
او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است می شود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل می گذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمی دارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد. قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمی دارد و با عجله سراغ دامداری می رود و بدهی خود را به او می پردازد.
دامدار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده می دهد.
یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به شهرداری می برد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری می پردازد.
حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می آورد. زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند.
حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمی گردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمی دارد و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند.
در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است. ولی به هر حال همه شهروندان در این هنگام به هم بدهی ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده اند و … این است تعریف ساده اقتصاد.
به همین دلیل است که می گویند انباشتن ثروت مجاز نیست آن را باید به کار بگیری تا همه چرخ های اقتصاد به گردش درآید و همه اجتماع از گردش پول بهره ببرند.
اگر در زندگی سؤالات درستی از خودمان نپرسیم، به احتمال زیاد نتیجه این میشود که زندگی بر وفق مرادمان نخواهد شد. ولی مواجهه با برخی سؤالات نیز دشوار است، چون معمولا یا میترسیم پاسخی را که میخواهیم، دریافت نکنیم یا اینکه واقعا نمیخواهیم جواب را بدانیم.
همانقدر که چیزهای خوب در زندگی آسان به دست نمیآیند، فرارکردن از سؤالات دشوار هم راه مطمئنی برای داشتن یک زندگی متوسط و به دور از هیجان است.
به اعتقاد من این موضوع را سقراط به بهترین شکل ممکن بیان میکند: زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد.
۱. چقدر تصورم از خودم با برداشت دیگران از من متفاوت است؟
۲. امروز بر چه کسی یا چه چیزی تأثیر مثبت گذاشتهام؟
۳. آیا به ارزشهایم وفادار بودهام؟
۴. اگر به همهی اهدافم رسیده بودم چه احساسی داشتم؟ چطور میتوانم این احساس را در راه رسیدن به آن اهداف داشته باشم؟
۵. برای یادگیری کدام موضوعات به اندازهی کافی وقت نگذاشتهام؟
۶. در کدام بخشهای زندگیام درجا زدهام؟
۷. در ۵ سال آینده دوست دارم زندگیام چگونه باشد؟
۸. اگر از چیزی نمیترسیدم چه کار میکردم؟
۹. چه کسی شایستگی و خصوصیاتی را دارد که برای پیشرفت از او الهام بگیرم؟
۱۰. داریم کدام مشکل را حل میکنیم؟
۱۱. چه چیزی مانع از انجام کارهایی میشود که باید انجام دهم؟
۱۲. مشاور یا مربی من میشوی؟
۱۳. مهمترین درسی که تاکنون در زندگی گرفتهام چه بوده است؟ آیا به آن عمل میکنم؟
انسان آرزوهای بسیار متنوعی دارد.آرزوی موفقیت،آرزوی انجام وظیفه ی شخصی حتی به قیمت از دست دادن دل خوشی و آرزوی رسیدن به هدف.از بین رفتن بعضی چیزهای باارزش به زندگی معنا می بخشند.
آیا راضی به این بودید که تمام دنیا مال شما باشد ولی وجدان شما ناراحت باشد؟زندگی بی هدف زندگی مردگان است.هدف شما از زندگی چیست؟آیا هدفی دارید؟هدف،شور و شوق می آفریند.هدفی را برای خودتان تعیین کنید و بعد با شور و استقامت به جلو بروید.
هرروز لازم است از خودمان این سوال را بپرسیم که((آیا در زندگی به هدفم نزدیک تر شده ام؟))((آیا در زندگی در جایگاه بهتری قرار گرفته ام؟))اگر پاسخ نه باشد،پس من فقط آن روز زندگی ام را تلف کرده ام.زندگی به تناسب تلاش مان به ما پاداش می دهد.
هرچه در زندگی زودتر هدفمان را پیدا کنیم بهتر خواهد بود.به نظر می رسد که بزرگترین چالش از بررسی انتها ناپذیر برای هدف زندگی حاصل می شود.این امر نه تنها در مورد خودمان،بلکه خانواده،سازمان و کشورمان نیز صادق است.زمانی که اهداف و ارزش های ما مشخص باشند،تضادهای بین منافع فردی و التزامات اجتماعی به حالت متعادل اخلاقی تبدیل می شوند و ما آگاه هستیم که چه زمان باید قدم برداریم.در چنین موقعیتی ما باید تصمیمات درست را برای منافع دراز مدت بگیریم و تصمیمات غلط را برای منابع کوتاه مدت کنار بگذاریم.عقل و بلوغ ما را به سوی فهم بهتر موضوعات مهم راهنمایی می کنند.
مطالعه و بررسی نمایید آن چنان که گویی برای همیشه زندگی می کنید.
زندگی کنید آن چنان که گویی فردا خواهید مرد (مهاتما گاندی)
ما نمی توانیم بدون کمک به دیگران به خودمان کمک کنیم.
ما نمی توانیم بدون توسعه ی دیگران زندگی خودمان را بهبود بخشیم.
ما نمی توانیم بدون کامیابی دیگران به زندگی خود کامیابی ببخشیم
جانته کول،کالج اسپل من
جانته کول می گوید((فردی به من نشان بدهید که از لحاظ درونی نه خوب باشد و نه بد و من به شما فردی نشان خواهم داد که سرنوشتش منتهی به شکست باشد))زندگی مانند یک تماشاچی ورزش نیست.ما نمی توانیم در کناری بایستیم و اجازه دهیم اتفاقات رخ دهند اما برای معنی بخشیدن به زندگی نیاز به داشتن هدف داریم و سپس نیاز به کوشش داریم تا به آن هدف برسیم
انسانهایی که:
زیبا فکر می کنند
با دیگران با محبت رفتار می کنند
شکرگزار هستند
خودشان را دوست دارند
و به زندگی لبخند می زنند...
انسانهایی که حتی در بدترین شرایط و رویدادها ،سعی میکنند جنبه مثبت قضایا را پیدا کنند و ببینند.
انسانهایی که با جنس زندگی و عشق هماهنگ هستند، و همیشه ، در هر مکانی بذر امید و شادی می پاشند...
اینگونه افراد مغناطیس عشق هستند
و مغناطیس عشق ، جاذبه ای قوی دارد
و هر چیز زیبایی را به سمت خودش جذب می کند.
خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید.
از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟
فرشته پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی داشت.
بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد.
خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد!
بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عزیمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!
وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ۴۰ سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟
…
…
…
…
فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت.......!
((چیزی بیشتر از زنده ماندن انجام بده-زندگی کن.
چیزی بیشتر از لمس کردن انجام بده-احساس کن.
چیزی بیشتر از دیدن انجام بده-نگاه کن.
چیزی بیشتر از خواندن انجام بده-غرق شو.
چیزی بیشتر از شنیدن انجام بده-گوش کن.
چیزی بیشتر از گوش دادن انجام بده-درک کن))
جان اچ.رودز
زندگی ما یک میدان پر ازموانع است و ما به وسیله ی داشتن نگرش منفی،بزرگترین مانع برای خودمان می شویم.افراد دارای نگرش منفی،زمان بسیار سختی را برای حفظ دوستی ها،شغل ها،ازدواج و روابط شان دارند.نگرش آن ها منجر به:((تندی،خشم،زندگی بی هدف،حالت بیماری،سطح استرس بالا برای خودشان ودیگران،))می شود.آن ها یک محیط منفی را در خانه و کار ایجاد می کنندو به جامعه مدیون می شوند.آن ها هم چنین نگرش منفی را به افراد دوروبر خود و نسل های آینده منتقل می کنند.
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند اما دو تکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !
پس هرچه سخت تر و قالبی تر باشیم فهم دیگران برایمان مشکل تر و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد …
آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ به مراتب سرسخت تر و در رسیدن به هدف خود لجوج تر و مصمم تر است.
سنگ پشت اولین مانع جدی می ایستد اما آب راه خود را به سمت دریا می یابد. در زندگی معنای واقعی سرسختی ، استواری و مصمم بودن را در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی ، گاهی نمیتوان بخشید و گذشت اما می توان چشمان را بست و عبور کرد …
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری …
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی …
ولی با آگاهی و شناخت و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت !!!
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند اما دو تکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !
پس هرچه سخت تر و قالبی تر باشیم فهم دیگران برایمان مشکل تر و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد …
آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ به مراتب سرسخت تر و در رسیدن به هدف خود لجوج تر و مصمم تر است.
سنگ پشت اولین مانع جدی می ایستد اما آب راه خود را به سمت دریا می یابد. در زندگی معنای واقعی سرسختی ، استواری و مصمم بودن را در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی ، گاهی نمیتوان بخشید و گذشت اما می توان چشمان را بست و عبور کرد …
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری …
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی …
ولی با آگاهی و شناخت و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت !!!